شاه نعمت الله
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۵۰۴: غلام همت عشقم که دارد این چنین میری
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مرید پیر خمارم که دارد این چنین پیری غلام همت عشقم که دارد این چنین میری به ملک دنیی و عقبی خریدم کنج میخانه ازین سودا که من کردم جهانی یافت توفیری اگر رند خراباتم که خم باده می نوشم نه کم شد جرعه ای ز آن می نه من گشتم از او سیری ز جام وحدت ساقی مدامم مست لایعقل حریفان را چو خود سازم نخواهم کرد تقصیری ز دست عشق عقل ما نخواهد برد جان دانم کجا یابد خلاص آخر ضعیف از پنجهٔ شیری بیا ای مطرب عشاق و ساز بینوا بنواز که ما مستیم و تو ساقی ، مکن آخر تو تأخیری طریق نعمت الله رو که یابی زود مقصودت که غیر از راه او دیگر نیابد عاقبت پیری شاه نعمت الله