شاه نعمت الله
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۴۹۹: والله که به شاهی نفروشیم فقیری
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
درویش فقیریم و نخواهیم امیری والله که به شاهی نفروشیم فقیری گر مختصری در نظرت خورد نماید آن شخص بزرگیست مبینش به حقیری پیریم ولی عاشق آن یار جوانیم یا رب برسان یار جوان را تو به پیری گر یوسف مصری به اسیریش ببردند این یوسف من برد مرا هم به اسیری مستانه سخن می رود ای زاهد مخمور شاید که بر این گفتهٔ ما نکته نگیری از مرگ میندیش اگر کشتهٔ عشقی جاوید بمانی اگر از خویش بمیری آزاد بود هر که بود بندهٔ سید از بندگی اوست مرا حکم امیری شاه نعمت الله