شاه نعمت الله
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۴۸۱: من خود که باشم من تو ام می از من و تو خود منی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای درد تو درمان من جان منی تو یا تنی من خود که باشم من تو ام می از من و تو خود منی کل وجود جودک من جودک موجودنا با من مگو ترکی دگر تا کی منی و سن سنی خلوتسرای چشم ما خوش گوشهٔ آب روان بر چشم ما بنشین دمی ای چشم ما را روشنی هم سر توئی هم سر توئی هم مصر پر شکر توئی هم یوسف دلبر توئی هم شخص و هم پیراهنی جان مغز بادام است و تن همچون شجر ای جان من تو در میان جان و تن ای جان دل چون روغنی گر چه گدای حضرتم سلطان ملک همتم ور چه فقیر خدمتم هستم ز عشق تو غنی سید به جستجوی تو گردد به هر در روز و شب او در برون جویای تو ، تو خود درون مخزنی شاه نعمت الله