شاه نعمت الله
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۴۶۰: همه عالم به نور او اگر بینی نکو بینی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
به چشم مست ما نگر که نور روی او بینی همه عالم به نور او اگر بینی نکو بینی خیالی نقش می بندی که این جان است و آن جانان بود این رشته یک تو و لیکن تو دو تو بینی در آ با ما درین دریا و با ما یکدمی بنشین که آبروی ما یابی و دریا سو به سو بینی ز سودای سر زلفش پریشانست حال دل اگر زلفش به دست آری پریشان مو به مو بینی بیا آئینه ها بستان و روی خود در آن بنما که محبوب محبت خود نشسته روبرو بینی مرا گوئی که غیر او توان دیدن معاذالله چو غیرش نیست در عالم بگو چون غیر او بینی به جان سید رندان که من او را به او دیدم اگر چشمت بود روشن تو هم او را به او بینی شاه نعمت الله