شاه نعمت الله
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۴۴۹: چه جای دیو با دیوان که از ملک سلیمان به
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چنین دیوان که ما داریم از دیوان دیوان به چه جای دیو با دیوان که از ملک سلیمان به دوای درد دل درد است اگر داری غنیمت دان که دُرد درد عشق او به نزد ما ز درمان به رهاکن کفر و هم کافر مسلمان باش مردانه چوخواهی مرد ای درویش اگر میری مسلمان به دل معمور آن باشد که خوش گنجی بود در وی دگر گنجی در او نبود بسی زان کنج ویران به چو دل با تو نمی ماند به دلبر گر دهی اولی چو جای از تن بخواهد شد فدای روی جانان به خراباتست و رندان مست و ساقی جام می بر دست چنین بزمی ملوکانه ز خاقانی خاقان به غلام سید ما شو که سلطان جهان گردی به نزد حق غلام او بسی از شاه سلطان به شاه نعمت الله