شاه نعمت الله
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۴۱۷: من ساغر قریبم از ملک جان رسیده
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
من روح نازنینم از کالبد رمیده من ساغر قریبم از ملک جان رسیده مست می الستم جام بلی به دستم در خلوتی نشستم با دلبر آرمیده در کنج جان مقیمم با اهل دل ندیمم فارغ ز خوف و بی غم ای نور هر دو دیده خورشید جسم و جانم نور مه روانم شهباز لامکانم از آشیان پریده من ناظر خدایم منظور کبریایم هم شاه و هم گدایم دیده چو من ندیده فرزند عشق یارم پروردهٔ نگارم چون گلشکر من و او هستیم پروریده چون نور لطف اویم جز لطف او چه گویم هر نکته ای که گویم او گفته و شنیده درگوشهٔ یقینم با دوست هم قرینم ایمن ز کفر و دینم از این و آن بریده مطلوب طالبانم معشوق عاشقانم من سید زمانم خط بر خودی کشیده شاه نعمت الله