شاه نعمت الله
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۳۶۹: بنشین دمی بر چشم ما آن آبروی ما بجو
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
این چشم تو دایم مدام آب روان دارد بجو بنشین دمی بر چشم ما آن آبروی ما بجو سرچشمهٔ آبی خوشست در عین ما می کن نظر کآب زلالی می رود از دیدهٔ ما سو به سو رو را به آب چشم خود می شو که تا یابی صفا گر روی خود شوئی چو ما باشی چو ما پر آبرو موج و حباب و قطره را می بین و در دریا نگر با هر یکی یک دم بر آ وز هر یکی ما را بجو ما آینه تو آینه آن یک نموده رو به ما گر یک دو بنماید تو را باشد دوئی از ما و تو از گرمی ما خم می در جوش آید باز هی وز آتش دلسوز ما هم جام سوزد هم سبو این قول مستانه شنو در بزم سید خوش بخوان رندی اگر یابی دمی اسرار مستان بازگو شاه نعمت الله