شاه نعمت الله
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۳۴۸: هر چه می گویند مردم هست گفت و گوی او
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چشم عالم روشن است از آفتاب روی او هر چه می گویند مردم هست گفت و گوی او جان چه باشد تا که باشد قیمت جانان من هر دو عالم قیمت یک تاره ای از موی او از عرب آمد ولی ملک عجم نیکو گرفت شاه ترکستان شد از جان بندهٔ هندوی او آینه با او نشسته روبرو دانی چرا شاه دل از جان روان یک رو شده با روی او در میان با هر یکی و در کنار هر یکی عقل کل حیران و سرگردان شده در کوی او مه نبینم گرنبینم نور او در روی ماه گل نبویم گر نیابم بوی گل از بوی او جستجوی هر کسی باشد به قدر همتش نعمت الله روز و شب باشد به جست و جوی او شاه نعمت الله