شاه نعمت الله
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۳۰۴: وی پادشاه صورت و معنی گدای تو
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای تاج فرق شاه فلک خاک پای تو وی پادشاه صورت و معنی گدای تو مقصود از آفرینش عالم توئی و بس ای جسم و جان ، دنیی وعقبی فدای تو آئینهٔ صفات الهی و عارفان بینند آن صفات به نور صفای تو خلوتسرای نقش خیال تو چشم ماست غیر تو نیست لایق خلوتسرای تو بیگانه از خدای نباشد به هیچ روی هر عاشقی که هست چو ما آشنای تو تو نور آفتاب وجودی و کاینات مانند ذره رقص کنان در هوای تو دل دارد از بلای تو ذوق خوشی مدام صد جان فدای ذوق خوشی مبتلای تو ای جان انس و جان ، دل ما جایگاه تست هرگز نداشتیم کسی را به جای تو روح القدس که سرور ملک ملایکست آمد به زیر سایهٔ فر همای تو گر هست طاعت دگری روزه و نماز حمد خداست طاعت ما و ثنای تو سید سریر سلطنش عرش اعظم است تا بار یافت در حرم کبریای تو شاه نعمت الله