شاه نعمت الله
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۲۹۴: راز دلم از سنبل جانانه طلب کن
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
حال من از آن نرگس مستانه طلب کن راز دلم از سنبل جانانه طلب کن در صومعه باری نتوان یافت حضوری ای یار حضور از در میخانه طلب کن آن چیز که از عالم صدساله ندیدی از یک نظر عاشق دیوان طلب کن در کنج دلم گنج غم عشق دفین است گنج ار طلبی در دل ویرانه طلب کن جان باختن از عاشق بیدل طلب ای دوست مردانگی از مردم مردانه طلب کن سوز دل دلسوختهٔ آتش عشقش در سینهٔ شمع و دل پروانه طلب کن چون مردمک دیدهٔ دریا دل سید در دیدهٔ ما در شو و دردانه طلب کن شاه نعمت الله