شاه نعمت الله
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۲۳۰: جان چه ارزد گر نورزد عشق با جانان من
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دل که باشد گر نباشد بندهٔ فرمان من جان چه ارزد گر نورزد عشق با جانان من من که باشم گر نباشم بندهٔ فرمان او می برم فرمان او زان شد روان فرمان من در دل من عشق او گنجی است در ویرانه ای گنج اگر خواهی بجو کنج دل ویران من مجلس عشقست و من سرمست و با رندان حریف ساقیا جامی که نوشم شادی یاران من دردمندانه بیا دُردی دردم نوش کن تا بدانی ذوق داروی من و درمان من نالهٔ دلسوز من از حال جان دارد خبر ناله ام بشنو که گوید با تو حال جان من من ایاز حضرت محمود خویشم ای عزیز بندگی سید محمود من سلطان من شاه نعمت الله