شاه نعمت الله
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۱۵۸: و گر تو عشق می بازی نکو جانانه ای داریم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
اگر رندی و می نوشی بیا میخانه ای داریم و گر تو عشق می بازی نکو جانانه ای داریم اگر از عقل می پرسی ندارد نزد ما قدری وگر مجنون همی جوئی دل دیوانه ای داریم درین خلوتسرای دل نشسته دلبری با ما هزاران جان فدای او که خوش میخانه ای داریم تو گر گنجی همی جوئی در آ در کنج دل با ما که گنج ما بود معمور و در ویرانه ای داریم همه غرقیم و سرگردان درین دریای بی پایان ولیکن هر یکی از ما نکو دُردانه ای داریم چنین جائی که ما داریم به نزد او چه خواهد بود برای شمع عشق او عجب پروانه ای داریم خراباتست و ما سرمست و سید جام می بر دست درین میخانهٔ باقی ، می مستانه ای داریم شاه نعمت الله