شاه نعمت الله
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۱۳۰: دردمندیم و ز وصل تو دوا می طلبیم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خسته حالیم و ز زلف تو شفا می طلبیم دردمندیم و ز وصل تو دوا می طلبیم هر کسی را ز تو گر هست به نوعی طلبی ما به هر وجه که هست از تو تو را می طلبیم از خدا نعمت جنت طلبد زاهد و ما به خدا گر ز خدا غیر خدا می طلبیم آنکه ما می طلبیمش همه دانند و لیک نیست ما را که بگوئیم کرا می طلبیم مشکل اینست که سعی طلب ما هرگز نرسیده است بدان جای که ما می طلبیم کیمیائی که مس قلب از او زر گردد به یقین از نظر پاک شما می طلبیم گر بقا می طلبی باش فنا چون سید ما ز خود ناشده فانی چه بقا می طلبیم شاه نعمت الله