شاه نعمت الله
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۱۲۵: ساقی رندم به سوی باده نوشان می روم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
عاشق مستم به کوی می فروشان می روم ساقی رندم به سوی باده نوشان می روم کوزهٔ می دارم و رندانه می گردم روان عقل را بگذاشتم نزدیک مستان می روم نقطه در دایره بنمود خوش دوری تمام من که پرگار ویم بر گرد گردان می روم سایهٔ نور خدایم می روم از جا به جا یا چو خورشیدی که در عالم بدینسان می روم گر نباشد صومعه ، میخانه خود جای منست پادشاهم هر کجا خواهم چو سلطان می روم نالهٔ زارم شنو کاین نالهٔ درد دل است درد دل بردم بسی این دم به درمان می روم گوئیا من جامم و در دور می گردم به عشق لب نداده بر لب دلدار بوسان می روم الصلا ای عاشقان با من که همره می شود بلبل مستم روان سوی گلستان می روم جام می شادی جان نعمت الله می خورم با حریفان خوش روان در خلوت جان می روم شاه نعمت الله