شاه نعمت الله
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۱۱۰: یک لحظه جدائی ز حریفان نتوانم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
من ترک می و صحبت رندان نتوانم یک لحظه جدائی ز حریفان نتوانم بی ساغر و بی شاهد و بی می نتوان بود بی دلبر و بی مجلس جانان نتوانم هرگز ندهم جام می ازدست زمانی جان است رها کردن آسان نتوانم گوئی که بکن توبه ازین باده پرستی زنهار مگو خواجه که من آن نتوانم سریست مرا در سر و با کس نتوان گفت دردیست مرا در دل و درمان نتوانم در کوی خرابات مغان مست و خرابم بودن نفسی بی می و مستان نتوانم در دیدهٔ من نقش خیال رخ سید نوریست که پیدا شده پنهان نتوانم شاه نعمت الله