شاه نعمت الله
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۰۶۸: جامی که چه پرسی و شرابی که چه گویم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
داریم حضوری و سرابی که چه گویم جامی که چه پرسی و شرابی که چه گویم در کوی خرابات مغان همدم جامیم مستیم و خرابیم و خرابی که چه گویم مستانه بتم از در میخانه درآمد بر بسته نقابی و نقابی که چه گویم خوش نقش خیالی است که بستیم به دیده بینیم به خوابی و به خوابی که چه گویم از آتش عشقش دل بیچاره کبابست سوزی و چه سوزی و کبابی که چه گویم در مجلس ما مطرب عشاق درآمد بنواخت ربابی و ربابی که چه گویم با عشق به سر می بر و با عقل میامیز کاین عقل حجابست و حجابی که چه گویم مائیم و می و خلوت میخانه و ساقی داریم هوای خوش و آبی که چه گویم گر کام دلم دلبر عیار برآرد والله که صوابست و صوابی که چه گویم گر یک نفسی بی می و معشوق برآری پرسند حسابی و حسابی که چه گویم از گفتهٔ سید دو سه بیتی بنوشتم خوش شعر لطیفی و کتابی که چه گویم شاه نعمت الله