شاه نعمت الله
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۰۳۶: می زنم دستی در این دستان به دست سیدم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
روشن است از نور رویش چشم مست سیدم می زنم دستی در این دستان به دست سیدم سیدم ساقی رندان است و من مست خراب در میان باده نوشان می پرست سیدم چون سر زلف بتان خواهم که پشتش بشکند هر که خواهد یک سر موئی شکست سیدم سر سید هر که می خواهد بگو از من بپرس زان که من واقف ز حال نیست و هست سیدم عشق سید در دلم بنشست چون سلطان به تخت من ز جان برخواستم پیش نشست سیدم عاشقان مستند از جام شراب عشق او من به جان جمله سرمستان که مست سیدم نعمت الله در نظر نقش خیالی می کشد با چنین نقش خیالی پای بست سیدم شاه نعمت الله