شاه نعمت الله
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۰۳۴: مه را به شب توان دید من آفتاب دیدم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نقش خیال رویش دیشب به خواب دیدم مه را به شب توان دید من آفتاب دیدم هر سو که دید دیده دریای بیکران دید روشن چو نور دیده ماهی در آب دیدم جام جهان نمائی است هر شاهدی که بینم جامی چنین لطیفی پر از شراب دیدم در گوشه خرابات عمری طواف کردم ساقی بزم رندان مست و خراب دیدم هر صورتی که دیدم معنی نمود در آن معنی و صورت آن ، آب و حباب دیدم گنجی که بود پنهان پیدا شدست بر من سری که درحجابست من بی حجاب دیدم از نور نعمت الله عالم شده منور روشن ببین که نورش در شیخ و شاب دیدم شاه نعمت الله