شاه نعمت الله
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۰۳۳: آشنائی یافتم ازخویش بیگانه شدم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
عاقلی بودم به عشق یار دیوانه شدم آشنائی یافتم ازخویش بیگانه شدم رشتهٔ شمع وجودم آتش عشقش بسوخت عارفانه با خبر از ذوق پروانه شدم آمدم رندانه در کوی خرابات مغان جام می را نوش کردم باز مستانه شدم مدتی با زاهدان در زاویه بودم مقیم چون ندیدم حاصلی دیگر به میخانه شدم راز جانانه اگر جوئی بجو از جان من زان که جان کردم فدا همراز جانانه شدم خم می را سر گشودم جام می دارم به دست توبه را بشکستم و در بند پیمانه شدم چشم مست نعمت الله در نظر دارم مدام عیب من کم کن اگر سرمست و دیوانه شدم شاه نعمت الله