شاه نعمت الله
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۰۳۱: درد دل می طلبم طالب درمان خودم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مدتی شد که به جان در پی جانان خودم درد دل می طلبم طالب درمان خودم مجمع اهل دلان زلف پریشان من است من سودازده هم بی سر و سامان خودم در نظر آینه می آرم و خود می نگرم ناظر لطف خداوندم و حیران خودم من اگر عاقلم و عاشق و مخمورم و مست غیر را کار به من نیست که من ز آن خودم به خرابات کنم دعوت رندان شب و روز رهبر کاملم و مرشد یاران خودم ساکن کوی خراباتم و سرمست مدام همدم جامم و ساقی حریفان خودم میر مستانم و فرماندهٔ بزم عشقم سید خویشتن و بندهٔ فرمان خودم شاه نعمت الله