شاه نعمت الله
غزلیات
غزل شمارهٔ ۹۶۵: بیاور دُردی دردش به امید دوا درکش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بیا ای صوفی صافی می جام صفا درکش بیاور دُردی دردش به امید دوا درکش حریف بزم رندان شو چرا مخمور می گردی ز دست ساقی باقی می جام بقا درکش سر کوی بلای او مقام مبتلایان است اگر تو از بلا ترسی عنان از کربلا درکش ز خاک پاک سرمستی اگر گردی به دست آری روان در دیدهٔ جانت بسان توتیا درکش خراباتست و می درجام و او معشوق می خواران اگر تو عاشق اوئی به عشق او بیا درکش اگر در بزم جانبازان زمانی فرصتی یابی اجازت خواه مستانه بیا و خوش مرا درکش سوی الله را وداعی کن مرید نعمت الله شو قدم در ملک باقی نه رقم گرد فنا درکش شاه نعمت الله