شاه نعمت الله
غزلیات
غزل شمارهٔ ۹۱۴: چشم مستش دیده ایم و توبه بشکستیم باز
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ار شراب نیمشب امروز سرمستیم باز چشم مستش دیده ایم و توبه بشکستیم باز عشق کافر کیش او ایمان ما بر باد داد بر میان زنار کفر زلف او بستیم باز از سر سجادهٔ ناموس خوش برخواستیم بر در میخانه سرمستانه بنشستیم باز دولت وصلت چو دستم داد در گلزار عشق همچو بلبل میزنم دستان کزان رستیم باز ساقی سرمست وحدت داد ما را جام می نوش کردیم از خیال عقل وارستیم باز ما خراباتی و رند و عاشق و میخواره ایم باز رستیم از خمار ای یار سرمستیم باز فانئیم و باقئیم و سیدیم و بنده ایم نیست گشتم از خود و از عشق او هستیم باز شاه نعمت الله