شاه نعمت الله
غزلیات
غزل شمارهٔ ۸۴۴: هیچ نقاشی نمی بیند چنین نقشی دگر
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نقش بندی می کند هر دم خیالش در نظر هیچ نقاشی نمی بیند چنین نقشی دگر ماخیال عارضش بر آب دیده بسته ایم لحظه ای بر چشم ما بنشین و دریا می نگر آنکه زاهد در قیامت طالب دیدار اوست می توان دید این زمان در دیدهٔ صاحب نظر غرقهٔ آبی و تشنه سو به سو گردی مدام همدم جام مئی وز همدم خود بی خبر در سرابستان جان جانانهٔ خود را طلب او مقیم خانه ، تو سرگشته گردی در به در گرچه از نور ولایت خرقه ای پوشیده ای خرقه بازی کن به عشق او و ازخود در گذر نعمت الله رند سرمست است و با ساقی حریف روح محضست او ولی در صورت اهل بشر شاه نعمت الله