طغرل احراری
گزیده اشعار
به عجز از ناتوانیها اگر بردی تو راه آنجا
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
به عجز از ناتوانی ها اگر بردی تو راه آنجا صدای کوس نوبت زن ز ماهی تا به ماه آنجا اگر رحمت هوس داری امید از غیر، کوته کن که غیر از لطف او نبوَد دگر پشت وپناه آنجا در اینجا کار خود کن دستگاه بندگی داری که از دستت نمی آید دگر این دستگاه آنجا شفیعی نیست هرگز با تو غیر از شبنم خجلت به جز جوش عرق دیگر نباشد عذرخواه آنجا شرر در مجمر دل ز آتش شوق محبت زن که سوزد خرمن صد جرم را یک برق آه آنجا به غیراز لطف حق دیگر نباشد دستگیر تو اگر صدبار سوی دیگری آری نگاه آنجا مخور جام فریب بزم حسرتخانۀ عالم که یکسان است در مَسند، گدا و پادشاه آنجا نمی پرسد به جز بار گنه کس از ره آوردت نباشد ارمغانی بهتر از روی سیاه آنجا در این بازار عبرت عرضه ده سامان عصیانت که جوشد مشتری اندر سر بار گناه آنجا برای حاصل امکان غرور ما و من تا کی اگر بشکستی نفس خود، شکن طرف کلاه آنجا چه خوش گفته است طغرل، حضرت بحر سخن، بیدل: «به اوج کبریا کز پهلوی عجز است راه آنجا...» طغرل احراری