شاه نعمت الله
غزلیات
غزل شمارهٔ ۷۰۰: با کفر سر زلفش ایمان به چه کار آید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خوش درددلی دارم درمان به چه کار آید با کفر سر زلفش ایمان به چه کار آید دل زنده بود جانم چون کشتهٔ عشق اوست بی خدمت آن جانان این جان به چه کار آید عقل از سر مخموری سامان طلبد از ما ما عاشق سرمستیم سامان به چه کار آید عشق آمد و ملک دل بگرفت به سلطانی جز حضرت این سلطان به چه کار آید در خلوت میخانه بزمی است ملوکانه روضه چو بود اینجا رضوان به چه کار آید ماهان ز خدا خواهم با صحبت مه رویان بی صحبت مه رویان ماهان به چه کار آید با سید سرمستان کرمان چو بهشتی بود بی نور حضور او کرمان به چه کار آید شاه نعمت الله