شاه نعمت الله
غزلیات
غزل شمارهٔ ۶۸۲: نفسی بی وجود نتوان بود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هستی ما همه بود به وجود نفسی بی وجود نتوان بود بنماید یکی به نقش و خیال در دو آئینه آن یکی دو نمود جسم و جان ، جام و می ، دل و دلدار هر چه دارد همه به ما بنمود همچو پرگار بود دل پر کار نقطه نقطه محیط را بنمود اول و آخرش به هم پیوست ظاهر و باطنش ز هم آسود لیس فی الدار غیره دیار هر موحد که بود این فرمود نعمت الله که میر مستان است در میخانه بر جهان بگشود شاه نعمت الله