شاه نعمت الله
غزلیات
غزل شمارهٔ ۶۷۰: روی او دیدم چو برقع برگشود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هر کجا صاحبجمالی رو نمود روی او دیدم چو برقع برگشود دیدمش در آینه عین العیان آینه او بود دوری می نمود آفتاب خاطرم تا روشنست ذرهٔ بی مهر او هرگز نبود هر چه موجودست از جود ویست خود کجا موجود باشد بی وجود ساجد و مسجود نزد ما یکیست سجده می کن تا ببینی در سجود دوش رفتم درخرابات مغان ساقی سرمست دیدم یار بود نکته های عارفانه سیدم خود به خود می گفت و از خود می شنود شاه نعمت الله