شاه نعمت الله
غزلیات
غزل شمارهٔ ۶۵۷: زان همی ریزم فرود آیم به روی دُرد درد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چون شراب صاف درمان است مارا دُرد درد زان همی ریزم فرود آیم به روی دُرد درد گرم می دارد مرا صوف و حریر عشق او غم ندارم گر ندارم در هوای برد برد من ز میدان بلایش رو نگردانم به تیغ رستم دستان کجا ترسان شود از گرد گرد آفتاب روشن روی منیر میر ترک کی مکدر گردد از گردی که باری کرد گرد تو نه ای مرد نبرد درد درد عشق او ده هزار ار خانه گیری او بدادی نرد برد ناجوانمردی که او در عشق جانان جان نداد شاید ارزنده دلی گوید که آن نامرد مرد تا بزرگی کرد تدبیری که نانی را خورد نعمت الله دید بسیاری که نانی خورد و مرد شاه نعمت الله