شاه نعمت الله
غزلیات
غزل شمارهٔ ۶۴۳: حاصل عمر عزیز است رها نتوان کرد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
با چنین درد دلی میل دوا نتوان کرد حاصل عمر عزیز است رها نتوان کرد چشم ما روشنی از نور جمالش دارد یک دمی نور وی از دیده جدا نتوان کرد سود و سرمایه همه در سر کارش کردیم هیچ سودا به از این درد و سرا نتوان کرد برو از خویش فنا شو به خدا باقی باش بی فنا پادشهی ملک بقا نتوان کرد ما حبابیم زده خیمه ای از باد بر آب بی تکلف به از این نسبت ما نتوان کرد بینوایان ز در شاه نوا می یابند گر گدا گریه کند منع گدا نتوان کرد سیدم اهل صواب است خطائی نکند توبه گر هست چه گویم که خطا نتوان کرد شاه نعمت الله