شاه نعمت الله
غزلیات
غزل شمارهٔ ۶۳۸: ور بمیرم هم به خاکم بسپرد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خوش بود گر او به حالم بنگرد ور بمیرم هم به خاکم بسپرد زار مردم ز آرزوی او ولی زنده گردم بر سرم چون بگذرد ما گدا و پادشاه کائنات پادشه نام گدائی کی برد غنچهٔ دل در هوای او چو گل جامهٔ جان بر تن خود می درد هر که او غم می خورد در عشق او شادمان از خویشتن او برخورد یک دمی بی عشق او گر عمر رفت عاشق آن دم را ز عمرش نشمرد می فروش ار می فروشد گوبیا هرچه دارد نعمت الله می خرد شاه نعمت الله