شاه نعمت الله
غزلیات
غزل شمارهٔ ۶۳۷: نافهٔ مشک ختن گیرد به هر سوئی برد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گر ز چین سنبل زلفت صبا بوئی برد نافهٔ مشک ختن گیرد به هر سوئی برد دل به دست باد خواهم داد هر چه باد باد لیکن آن بادی که از خاک درت بوئی برد خاک آن بادم که ما را در هوای عشق تو ذره ذره گرد گرداند به هر کوئی برد گر نه کفر زلف تو بر روی ایمان چیره شد از چه رو رومی جمالی جور هندوئی برد در ختن با زلف تو گر دم زند مشک ختا چین زلفت آبروی او به یک موئی برد دل ببردی از برم جان می بری خوش می کنی ای خوشا وقت دل و جانی که خوشخوئی برد سید ار باری برد در عشق تو بار تو است زانکه خوش باشد که یاری بار مهروئی برد شاه نعمت الله