شاه نعمت الله
غزلیات
غزل شمارهٔ ۶۳۶: مرغ وهم ار پر بسوزد ره به مأوا کی برد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
عقل از اینجا بی خبر او ره به بالا کی برد مرغ وهم ار پر بسوزد ره به مأوا کی برد عقل مخمور است و میخانه نمی داند کجاست این چنین شخصی به میخانه شما را کی برد مجلس عشقست و سلطان ساقی و رندان حریف هر گدای بی سر و پا را به آنجا کی برد از لب شیرین یوسف هر که یابد بوسه ای کی برد شکر به مصر و نام حلوا کی برد دم مزن از معرفت با ما در این بحر محیط مرد عاقل آب دریا سوی دریا کی برد رستم دستان زبردستی کند با این و آن گر به دست ما فتد او دست از ما کی برد نعمت الله هر چه می یابد مسمای ویست با چنین کشف خوشی او اسم اسماء کی برد شاه نعمت الله