شاه نعمت الله
غزلیات
غزل شمارهٔ ۶۲۳: هر که آید بر ما کام دلی بردارد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
می خمخانهٔ ما مستی دیگر دارد هر که آید بر ما کام دلی بردارد رند سرمست در این بزم ملوکانهٔ ما از سر ذوق درآید خبری گر دارد عشق و ساقی و حریفان همه مستند ولی عقل مخمور ندانم که چه در سر دارد لب بنه بر لب ما آب حیاتی می نوش زانکه زان آب حیات این لب ما تر دارد آفتابی است که از مشرق جان می تابد نور او آینهٔ ماه منور دارد قول مستانهٔ ما ملک جهان را بگرفت این چنین گفته که در کاغذ و دفتر دارد نعمت الله حریف من و سرمست و خراب گر بگویم که کنم توبه که باور دارد شاه نعمت الله