شاه نعمت الله
غزلیات
غزل شمارهٔ ۶۱۸: دل چنین سوخت جان چه سان سوزد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آتشی در دل است و جان سوزد دل چنین سوخت جان چه سان سوزد عشق او آتشی است جان سوزی رشتهٔ شمع جان از آن سوزد گوئیا عود مجمر عشقم که مرا خوش در این میان سوزد آتش عشق چون بر افروزد عالمی را به یک زمان سوزد آه دل سوز عاشقان بشنو تا تو را دل به عاشقان سوزد بر جگر داغ عشق او دارم دلم از بهر این نشان سوزد نام غیرش چو بر زبان آرم آتش غیرتش زبان سوزد سخن گرم من روان می خوان که دل سوخته را روان سوزد نعمت الله اگر چنین نالد نفسش جملهٔ جهان سوزد شاه نعمت الله