شاه نعمت الله
غزلیات
غزل شمارهٔ ۶۱۷: چو ذره آفتاب جان به پای او سراندازد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
اگر مه روی من روزی نقاب از رخ براندازد چو ذره آفتاب جان به پای او سراندازد اگر شهباز عقل کل کند پرواز در کویش ندیده همچنان جزوی که از حیرت براندازد حجاب دیدهٔ مردم خیال پردهٔ وهم است جمال او نماید رو حجابش گر بر اندازد کند معدوم را موجود از الطاف وجود خود اگر از گوشهٔ چشمی نظر بر منظر اندازد اگر سلطان عشق او به ملک دل فرود آید ندای غارت جانها روان در کشور اندازد تجلی صفاتش را مظاهر در ظهور آرد ولی چون ذات بنماید نظر بر مظهر اندازد به چشم مردمی یاری که روی سیدم بیند نخواهد تا نظر باری به روی دیگر اندازد شاه نعمت الله