شاه نعمت الله
غزلیات
غزل شمارهٔ ۶۰۹: سر از دستار نشناسیم و می از جام و نیک از بد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خراباتست و خم در جوش و ساقی مست و ما بی خود سر از دستار نشناسیم و می از جام و نیک از بد حضور باده نوشان است و رندان جمله سرمستند نمی بینم کسی مخمور اگر یک بینم ور صد اگر شمعی ز دلگرمی بپیچد از هوایش سر روان از آتش غیرت کشیدش تیغ بر سر زد ز آب و خاک میخانه مرا ایجاد فرمودند زهی جام و زهی باده زهی موجد زهی موجد در آن سرحد که جان بازند ما آنجا وطن داریم که دارد عشق همراهی که می آید بدان سرحد گذر فرما به خاک ما زیارت کن دمی ما را که نور روح ما روشن توان دیدن در آن مرقد صراط مستقیم من طریق نعمت الله است به عمر خود نمی گردم سر موئی ز راه خود شاه نعمت الله