شاه نعمت الله
غزلیات
غزل شمارهٔ ۵۹۲: ناخورده دُرد دردش صاف دوا چه داند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
یاری که می ننوشد از ذوق ما چه داند ناخورده دُرد دردش صاف دوا چه داند همدم نگشته با جام ساقی کجا شناسد میخانه را ندیده بزم خدا چه داند حالم ز عاشقان پرس تا با تو باز گویند از عاقلان چه پرسی عاقل مرا چه داند از جام ابتلایش ذوقی که مبتلا راست هر کو بلا ندیده ذوق بلا چه داند گوید که ماجرائی با رند مست دارم رندی که مست باشد او ماجرا چه داند نوری که در دل ماست خورشید ذرهٔ اوست هر بی بصر ز کوری نور و ضیا چه داند سلطان خبر ندارد از حال نعمت الله اسرار پادشاهی مرد گدا چه داند شاه نعمت الله