شاه نعمت الله
غزلیات
غزل شمارهٔ ۵۸۷: قصهٔ جانم به سوز دل حکایت می کند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آب چشمم دم به دم از دل روایت می کند قصهٔ جانم به سوز دل حکایت می کند عاشق مستیم و عقل از خانه بیرون کرده ایم در به در می گردد و از ما شکایت می کند دست ما بگرفت آن سلطان و ما را برگرفت پادشاه عادل و ما را حمایت می کند در ازل بنواخت ما را همچنانی تا ابد لطف او پیوسته یا ما این عنایت می کند پیر ما عشق است و دعوت می کند ما را به می مرشد عشق است و ارشاد و هدایت می کند شاه ما ساقی میخواران بزم وحدت است عاشقانه رند را نیکو رعایت می کند مطرب عشاق ما مستانه می گوید سرود نعمت الله این غزل از وی روایت می کند شاه نعمت الله