شاه نعمت الله
غزلیات
غزل شمارهٔ ۵۸۱: چو نور روی او باشد همه چیزی نکو بیند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چه خوش چشمی که نور او به نور روی او بیند چو نور روی او باشد همه چیزی نکو بیند کسی کو را به خود بیند کجا من عارفش خوانم من آن کس عارفش خوانم که نور او به او بیند بود این رشتهٔ یک تو ولی احول دو تو یابد چو گم کردست سر رشته از آن یک تو دو تو بیند کسی کو مست شد از می چه داند جام و پیمانه مگر رندی بود سرخوش که می نوشد سبو بیند اگر آئینهٔ روشن محبی در نظر آرد خود و محبوب در یک جا نشسته روبرو بیند نبیند چشم دریا بین به غیر از عین ما دیگر اگر سرچمه ای یابد و گر در آب جو بیند خیالی گر پزد شخصی که سید غیر او دیده بگو چون نیست غیر او نگوئی غیر چو بیند شاه نعمت الله