شاه نعمت الله
غزلیات
غزل شمارهٔ ۵۷۶: منع نتوان کردنش چون میل مأوا می کند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دلبر سرمست ما عزمی به دریا می کند منع نتوان کردنش چون میل مأوا می کند چشم ما پر آب کرده خوش نشسته در نظر این عنایت بین که او با دیدهٔ ما می کند آفتاب حسن او هر جا که بنماید جمال هر چه آن پنهان بود چون نور پیدا می کند چشم مردم دیدهٔ ما روشن است از نور او این نظر صاحبنظر با چشم بینا می کند در خرابات مغان مست خراب افتاده ایم هر که دارد دولتی رغبت به آنجا می کند کار دل از عشق بالائی چنین بالا گرفت لاجرم جان عزیزان قصد بالا می کند پادشاه است او و سید بندهٔ فرمان او دلخوشست ارچه جفای جان شیدا می کند شاه نعمت الله