شاه نعمت الله
غزلیات
غزل شمارهٔ ۵۶۷: یاری اهل دلان در دل و جانش باشد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هر که او را خبر از اهل دلانش باشد یاری اهل دلان در دل و جانش باشد دردمندی که به جان دُردی دردش نوشد راحت جان طلبی در دو جهانش باشد آتش عشق دلم سوخت چنان داغی را در قیامت چو بجویند نشانش باشد دیدهٔ اهل نظر نور از او می یابد این چنین نور چنان عین عیانش باشد عاقل ار عشق ندارد بر ما آنش نیست رند مستی طلب ای دوست که آنش باشد هر گدائی که بود بر در سلطان دائم همچو ما بر دو جهان حکم روانش باشد نعمت الله بسی بندگی سید کرد لاجرم منصب عالی چنانش باشد شاه نعمت الله