شاه نعمت الله
غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۹۰: خوش بود جانی که با جانان بود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دل که بی دلبر بود بی جان بود خوش بود جانی که با جانان بود نور او در دیدهٔ ما رو نمود گرچه از چشم شما پنهان بود کنج دل گنجینهٔ عشق ویست جای گنجش در دل ویران بود هر که دید آئینهٔ گیتی نما بر جمال خویشتن حیران بود ذوق ما از عقل می پرسی مپرس این کسی داند که او را آن بود کشتهٔ او زندهٔ جاوید شد پیش او مردن مرا آسان بود نعمت الله در خرابات مغان ساقی سرمست می نوشان بود شاه نعمت الله