شاه نعمت الله
غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۶۲: جان که بی عشق او سپاری هیچ
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
عمر بی او که بر سر آری هیچ جان که بی عشق او سپاری هیچ همه عالم عدم بود بی او به عدم می روی چه آری هیچ هر خیالی که نقش می بندی گر نه آن نقش او نگاری هیچ یار کز جور یار بگریزد باشد آن یار هیچ و یاری هیچ عشق می باز و جام مِی می نوش به از این کار ، کار داری هیچ دولت وصل او دمی باشد آن دم ار ضایعش گذاری هیچ نعمت الله حریف رندان است گر تو بیچاره در خماری هیچ شاه نعمت الله