شاه نعمت الله
غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۳۵: چون سر زلفش وجودم مو به مو سودا گرفت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تا که سودای خیالش در سویدا جا گرفت چون سر زلفش وجودم مو به مو سودا گرفت در هوایش چون بنفشه ما ز پا افتاده ایم نرگسش عین عنایت از سر ما وا گرفت چشم ما بر پردهٔ دیده خیالش نقش بست خوش نگاری لاجرم در دیدهٔ ما جا گرفت روضهٔ رضوان نجوید میل جنت کی کند هر که در میخانهٔ ما همچو ما مأوا گرفت ما به جاروب مژه خاک درش را رفته ایم گرد و خاک آن در او ، دامَن ما را گرفت آب چشم ما به هر سو رو نهاده می رود لاجرم از آب چشم ما جهان دریا گرفت سید ما گر جفائی می کند ما بنده ایم بندگان را کی رسد بر شاه بی همتا گرفت شاه نعمت الله