شاه نعمت الله
غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۳۴: چون سر زلفش وجودم مو به مو سودا گرفت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تا که سودای خیالش در سُویدا جا گرفت چون سر زلفش وجودم مو به مو سودا گرفت از بلای عشق آن بالا نمی نالیم ما مبتلائیم از بلا این کار ما بالا گرفت موج دریا می رسد ما را به دریا می کشد اختیاری نیست ما را کی بود بر ما گرفت عاشق مستیم اگر گفتیم اناالحق دور نیست مرد عاقل کی گنه بر عاشق شیدا گرفت در خرابات مغان خوش گوشه ای بگرفته ایم گر بقا خواهی همین جا بایدت مأوا گرفت آب چشم ما به هر سو رو نهاده می رود لاجرم آب وجود ما همه دریا گرفت هر کسی دستی زده بر دامن صاحبدلی نعمت الله دامن یکتای بی همتا گرفت شاه نعمت الله