شاه نعمت الله
غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۳۰: راه را نیست نهایت ابدا باید رفت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
در ره عشق چو ما بی سر و پا باید رفت راه را نیست نهایت ابدا باید رفت ما از این خلوت میخانه به جائی نرویم که از این جنت جاوید چرا باید رفت گر علاجی طلبد خسته به درگاه طبیب دردمندانه به امید دوا باید رفت هر که دارد هوس دار بقا خوش باشد بی سر و پا به سر دار فنا باید رفت عارف ار آنکه به میخانه رود یا مسجد هر کجا می رود از بهر خدا باید رفت در پی عشق روان شو که طریقت اینست تو چه دانی که در این راه کجا باید رفت نعمت الله سوی کعبه روانست دگر عاشقانه چو وی از صدق و صفا باید رفت شاه نعمت الله