شاه نعمت الله
غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۲۵: بر در میخانه مست افتاد و رفت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نعمت الله جان به جانان داد و رفت بر در میخانه مست افتاد و رفت سید ما بندهٔ خاص خداست گوییا شد از جهان آزاد و رفت قرب صد سالی غم هجران کشید عاقبت از وصل شد دلشاد و رفت تا نپنداری که او معدوم گشت یا بداد او عمر خود بر باد و رفت برقعه ای از جسم و جان بربسته بود بند برقع را ز رو بگشاد و رفت در خرابات مغان مست و خراب سر به پای خم می بنهاد و رفت چون ندای ارجعی از حق شنود زنده دل از عشق او جان داد و رفت کل شیئی هالک الا وجهه خواند بر دنیای بی بنیاد و رفت نعمت الله دوستان یادش کنید تا نگوئی رفت او از یاد و رفت شاه نعمت الله