شاه نعمت الله
غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۱۸: هر کام که بود در زمان یافت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بلبل چو هوای گلستان یافت هر کام که بود در زمان یافت در صومعه دل نیافت ذوقی ذوقی ز حضور عاشقان یافت بی جام شراب عشق ساقی نتوان کامی در این جهان یافت هر زنده دلی که کشتهٔ اوست چون خضر حیات جاودان یافت تا دردی دردنوش کردیم دل از همه دردها امان یافت عمری است که می خورم می عشق هر چیز که یافت دل از آن یافت در کنج دل شکستهٔ من گنجی است که جان من عیان یافت زهد از بر ما کناره ای کرد تا ساغر و باده در میان یافت مستیم و حریف نعمت الله بزمی به از این کجا توان یافت شاه نعمت الله