شاه نعمت الله
غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۱۳: باز زرین بال عقلم پر بسوخت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آتش عشق تو دل در بر بسوخت باز زرین بال عقلم پر بسوخت شمع عشقت آتشی در ما فکند عود جانم در دل مجمر بسوخت آتشی از سوز سینه بر زدم عقل چون پروانه پا تا سر بسوخت سوخته بودم آتش عشقت دگر خوش برافروخت و مرا خوشتر بسوخت غیرت عشق تو بر زد آتشی هرچه بود از غیر خشک و تر بسوخت غرقهٔ بحر زلالیم ای عجب جان ما از تشنگی در بر بسوخت تاب نور آفتاب مهر تو شد پدید و مؤمن و کافر بسوخت عکس رویت بر رخ ساغر فتاد آب آتش رنگ در ساغر بسوخت گرچه عالم سوخت از عشقت ولی همچو سید دیگری کمتر بسوخت شاه نعمت الله