شاه نعمت الله
غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۰۴: کنج هر ویرانه بی گنجی کی است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هرکجا گنجیست ماری در وی است کنج هر ویرانه بی گنجی کی است خوش حبابی پرکن از آب حیات جام ما این است و آن عین وی است یافته عالم وجود از جود او ورنه بی او جمله عالم لاشی است نائی و نی هر دو همدم آمدند عالمی رقصان از آن بانگ نی است عشق سلطان است در ملک وجود عقل مانند رئیسی در وی است ساغری گر بشکند اندیشه نیست ساغری دیگر روانش در پی است نعمت الله هر که می جوید به عشق گو ز خود می جو که دایم با وی است شاه نعمت الله